عشق رویایی
مطالبی زیبا همراه دانلود

ازدواج خوب است اما نه هر ازدواجی. به بیان دیگر می توان گفت ازدواج با بعضی ها گران تمام می شود. این مطلب نگاهی می اندازد به ۱۲ گروه از مردانی که ازدواج با آنها برای زنان گران تمام می شود ...

1 - هوسبازها

مردان هوسباز، امروز عاشق هستند و فردا فارغ! آنها خودشان هم نمی دانند دنبال چه هستند. این افراد عاشق عاشق شدن هستند نه دنبال تشکیل زندگی واقعی. آنها برای جذب طرف مقابل، وعده وعیدهای زیادی می دهند. برخی از این مردان در یک زمان، با چند نفر در ارتباط هستند و برخی دیگر بعد از ازدواج، با فرد دیگری رابطه برقرار می کنند. معمولا اگر رابطه این مردان به ازدواج هم ختم شود، احساس رضایت نمی کنند.

2 - هفت خط ها

چنین مردانی سر و ته هر چیزی را با زبان بازی هم می آورند. معمولا هم به دنبال دختران ثروتمند هستند. معمولا به کارهای خلاف قانون دست می زنند و دنبال کارهای شرافتمندانه نیستند. آنها هنگام گردش یا مسافرت، خرج را با زیرکی به گردن دیگری می اندازند.

3 - افراد معتاد و دائم الخمر

<<<<<<<<<<<ادامه در ادامه مطلب>>>>>>>>>>>>>



ادامه مطلب ...


 

دیدن این عکس به شما حس رقت می‌دهد» گفته‌ی «میشل وی پری» استرالیایی، معاون ستاد برگزاری جشنواره‌ی «نیو دیزلی»
این عکس با بیش از هفده میلیون رای، عکس برگزیده‌ی بهترین و همینطور احساسی ترین عکس جشنواره‌ی «نیو دیزلی» خاورمیانه و تاثیرگذارترین عکس فستیوال «لو فوور» فرانسه شد.
این عکس پرمفهوم که اعدام دسته جمعی یک خانواده‌ی اسیر شده در جنگ غزه را نشان می‌دهد، در معرض دیدگان، حضار را به گریه واداشت.
عکاس جوان موفق به کسب این جایزه، «آرتور میلر»، در مصاحبه مطبوعاتی اعلام کرد که پس از گرفتن این عکس به مدت یک ماه با هیچکس نمیتوانست صحبت کند.
«بونوآ سکیتر» رئیس دفتر این فستیوال با چهره‌ای افسرده و اندوهگین، در این باره گفت هیچوقت فکر نمیکردم خودم تحت تاثیر عکسی قرار گیرم که در این جشنواره به نمایش گذاشته میشود. وی بدلیل بغض شدید از ادامه‌ی مصاحبه خودداری کرد.
به گزارش خبر گزاریهای حاضر، این عکس در هنگام نمایش سبب جاری شدن اشکهای یک میلیون نفر از حاضرین و بینندگان اینترنتی شد.





مردی به استخدام یك شركت بزرگ چندملیتی درآمد. در اولین روز كار خود، با كافه تریا تماس گرفت و فریاد زد: «یك فنجان قهوه برای من بیاورید.»

صدایی از آن طرف پاسخ داد: «شماره داخلی را اشتباه گرفته ای. می دانی تو با كی داری حرف می زنی؟»

كارمند تازه وارد گفت: «نه»

صدای آن طرف گفت: «من مدیر اجرایی شركت هستم، احمق.»

مرد تازه وارد با لحنی حق به جانب گفت: «و تو میدانی با كی حرف میزنی، بیچاره.»

مدیر اجرایی گفت: «نه»

كارمند تازه وارد گفت: «خوبه» و سریع گوشی را گذاشت.

 

 

اشتباه موردی

كارمندی به دفتر رئیس خود می رود و می گوید: «معنی این چیست؟ شما 200 دلار كمتر از چیزی كه توافق كرده بودیم به من پرداخت كردید.»

رئیس پاسخ می دهد: «خودم می دانم، اما ماه گذشته كه 200 دلار بیشتر به تو پرداخت كردم هیچ شكایتی نكردی.»

كارمند با حاضر جوابی پاسخ می دهد: «درسته، من اشتباه های موردی را می توانم بپذیرم اما وقتی به صورت عادت شود وظیفه خود می دانم به شما گزارش كنم.»

 

زندگی پس از مرگ

رئیس: شما به زندگی پس از مرگ اعتقاد دارید؟

كارمند: بله!

رئیس: خوب است. چون وقتی صبح امروز برای شركت در مراسم تشییع جنازه پدربزرگتان اداره را ترك كردید، او به اینجا آمد و گفت كه می خواهد شما را ببیند..


           
برچسب:, ::
فرزاد

از یک گروه از دانش آموزان خواستند اسامی عجایب هفتگانه را بنویسند...

علی رغم اختلاف نظر ها، اکثرا اینها را جزو عجایب هفت گانه نام بردند:



ادامه مطلب ...


           
برچسب:, ::
فرزاد

نوبل و تغییر سرنوشت

آلفرد نوبل از جمله افراد معدودی بود که این شانس را داشت تا قبل از مردن، آگهی وفاتش را بخواند! زمانی که برادرش لودویگ فوت شد، روزنامه‌ها اشتباهاً فکر کردند که نوبل معروف (مخترع دینامیت) مرده است. آلفرد وقتی صبح روزنامه ها را می‌خواند با دیدن آگهی صفحه اول، میخکوب شد: "آلفرد نوبل، دلال مرگ و مخترع مر‌گ آور ترین سلاح بشری مرد!"

آلفرد، خیلی ناراحت شد. با خود فکر کرد: آیا خوب است که من را پس از مرگ این گونه بشناسند؟

سریع وصیت نامه‌اش را آورد. جمله‌های بسیاری را خط زد و اصلاح کرد.

پیشنهاد کرد ثروتش صرف جایزه‌ای برای صلح و پیشرفت‌های صلح آمیز شود. امروزه نوبل را نه به نام دینامیت، بلکه به نام مبدع جایزه صلح نوبل، جایزه‌های فیزیک و شیمی نوبل و ... می‌شناسیم. او امروز، هویت دیگری دارد.

یک تصمیم، برای تغییر یک سرنوشت کافی است



           

قوانین مورفی توسط شخصی بنام كاپیـتـان ادوارد مورفی مهندس نیروی هوایی آمریكا در سـال 1949 پـا بـه عـرصه حضور گذاشت. وی هنگامی كه روی پروژه ای در نیـروی هـوایـی مشغول بررسی روند كار بود متوجه شد كه تراسفورماتوربه صـورت نـادرسـتی سیم پیچی شده در مـورد تكنسین

مربوطه چنین گفت:" اگر این تكنسین راهی باشه تا بتونه كـارشـو درسـت انـجـام نده، اون راهو پیدا میكنه"
قـوانین مورفی اكنون افزون بر هـزاران قانون می بـاشد كـه توسط افراد گوناگون در سراسر جهان گرد آمده و مـجـموعـه ای ازقـوانـیـن حـاكـم بر زنـدگی هسـتند كـه اكثر آنها از بدبینی نشأت گرفته و جنبه شوخی دارند امـا بسـیاری از آنها نیزعینیت و واقعیت دارند.


ادامه مطلب ...


           

عتیقه فروشی در روستایی به منزل رعیتی ساده وارد  شد. دید کاسه ای نفیس و قدیمی دارد که در گوشه ای  افتاده و گربه در آن آب میخورد. دید اگر قیمت کاسه را  بپرسد رعیت ملتفت مطلب میشود و قیمت گرانی بر آن می نهد. لذا گفت: عموجان چه گربه قشنگی داری آیا حاضری آن را به من بفروشی؟ رعیت گفت: چند می خری؟ گفت: یک درهم. رعیت گربه را گرفت و به دست عتیقه فروش داد و گفت: خیرش را ببینی. عتیقه فروش پیش از خروج از خانه با خونسردی گفت: عموجان این گربه ممکن است در راه تشنه اش شود بهتر است کاسه آب را هم به من بفروشی. رعیت گفت: قربان من به این وسیله تا به حال پنج گربه فروخته ام. کاسه  فروشی نیست



           

روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گران قیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی می‌گذشت. ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان یک پسر بچه پاره آجری به سمت او پرتاب کرد. پاره آجر به اتومبیل او برخورد کرد. مرد پایش را روی ترمز گذاشت و سریع پیاده شد و دید که اتومبیلش صدمه زیادی دیده است. به طرف پسرک رفت و او را سرزنش کرد. پسرک گریان، با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پیاده رو، جایی که برادر فلجش از روی صندلی چرخدار به زمین افتاده بود جلب کند.



ادامه مطلب ...


یه کلاغ و یه خرس سوار هواپیما بودن کلاغه سفارش چایی میده چایی رو که میارن یه کمیشو میخوره باقیشو می پاشه به مهموندار
مهموندار میگه چرا این کارو کردی؟
مهموندار میگه چرا این کارو کردی؟
کلاغه میگه دلم خواست پررو بازیه دیگه ،پررو بازی! چند دقیقه میگذره باز کلاغه سفارش نوشیدنی میده ٬باز یه کمیشو میخوره باقیشو میپاشه به مهموندار
مهموندار میگه : چرا این کارو کردی؟
کلاغه میگه دلم خواست پررو بازیه دیگه ،پررو بازی !
بعد از چند دقیقه کلاغه چرتش میگیره
خرسه که اینو میبینه به سرش میزنه که اونم یه خورده تفریح کنه ...
، مهموندارو صدا میکنه میگه یه قهوه براش بیارن
 قهوه رو که میارن یه کمیشو میخوره باقیشو میپاشه به مهموندار ، مهموندار میگه چرا این کارو کردی؟
خرسه میگه دلم خواست پررو بازیه دیگه ،پررو بازی
اینو که میگه یهو همه مهموندارا میریزن سرش و کشون کشون تا دم در هواپیما میبرن که
بندازنش بیرون خرسه که اینو میبینه شروع به داد و فریاد میکنه
کلاغه که بیدار شده بوده بهش میگه: آخه خرس گنده تو که بال نداری مگه
مجبوری پررو بازی دربیاری!!!!!!!!

نکته مدیریتی :  قبل ازتقلید از دیگران منابع خود را به دقت ارزیابی کنید



           
درباره وبلاگ


به وبلاگ خودتون خوش آمدید بعضی وقت ها بعضی چیزها آنقدر تکراری می شوند که حتی تکرارشان آدمی را شگفت زده می کند مانند دوستت دارم.
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان
موضوعات
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عشق رویای و آدرس farzad2010.LoxBlog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.